سنگ حراحت نیز خوانند و رفتن خون باز دارد
حجر عاجی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حجر عاجی. [ ح َ ج َ رِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ جراحت نیز خوانند، رفتن خون بازدارد. ( نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ). و این همان حجر اعرابی و حجر العاج است که بفارسی شکر سنگ گویند و بشیرازی سنگ رخم.
کلمات دیگر: