کلمه جو
صفحه اصلی

دانه زاد

فرهنگ فارسی

زاده از دانه

لغت نامه دهخدا

دانه زاد. [ ن َ / ن ِ ] ( ن مف مرکب ) زاده از دانه. که از دانه شکافته باشد. که از دانه زاده باشد. که از دانه سر برزده و بیرون جهیده باشد. ( جنگل شناسی ساعی ج 1 ).
- جنگل دانه زاد ؛ جنگل که با کشتن تخم و دانه های درختان پدید کرده باشند، مقابل شانه زاد.
- دانه زاد جور ؛ یا روش برش پناهی ، روشی است که چوب جنگلی ناهمسالی را با آن روش برداشت کنند بتدریج جنگلی بدست می آید که دارای یک رشته پیوسته درختان همسال و همشکل خواهد بود. ( جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 116 ).
- دانه زاد کهن ؛ چون درختان جنگل دانه زاد به بیشینه رویش خود رسیدند و کهنسال گردیدند جنگل را دانه زاد کهن می نامند. ( جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 117 ).
- دانه زاد نوبار ؛ هنگامیکه درخت دارای شاخه های بزرگ و تنومند شد و باردهی آن آغاز گردید آنرا دانه زاد نوبار می خوانند. در این مرحله دیگر شاخه ها نیفتاده پیوسته پایدار خواهند ماند و درخت از آنچه هست بلندتر نمیشود و فقط بر قطر آن افزوده می شود. ( جنگل شناسی ساعی ج 1ص 117 ).


کلمات دیگر: