کلمه جو
صفحه اصلی

خارج نزدن

فرهنگ فارسی

ادای خارجی نکردن و در مقام کوز دادن گویند و از اهل زبان بتحقیق پیوسته .

لغت نامه دهخدا

خارج نزدن. [ رِن َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ادای خارجی نکردن و در مقام گوز دادن نیز گویند و از اهل زبان بتحقیق پیوسته. ( آنندراج در لغت خارج نزنی ). و رجوع به خارج زدن شود.


کلمات دیگر: