کلمه جو
صفحه اصلی

دائی زاده

فرهنگ فارسی

فرزند دائی

لغت نامه دهخدا

دائی زاده. [ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) فرزند دائی. پسردائی. دختردائی. || پسر نیای پدری. دختر نیای پدری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دایی زاده به فرزند دایی گفته می شود.
از آن در باب تجارت و ارث سخن گفته اند.
تملّک کردن دایی زاده
تملّک کردن دایی زاده مکروه و آزاد کردن وی پس از خرید مستحب است
ارث بردن دایی زاده
دایی زاده از طبقه سوم ارث بران به شمار می رود و چنانچه میت جز دایی زاده وارثی نزدیک تر به خود نداشته باشد، همه اموالش به او می رسد و در صورت تعدد دایی زاده، اعم از دختر و پسر به مقدار ارث پدرشان به تساوی ارث می برند؛ بنابر این، اگر بعضی دایی زادگان از دایی پدری و مادری یاش پدری و بعضی دیگر از دایی مادری میت باشند، بر دایی زاده از دایی مادری یک ششم در صورت یکی بودن و یک سوم در صورت تعدد از ترکه میت داده می شود و باقی مانده به دایی زاده از دایی پدر و مادری یا پدری میت داده می شود


کلمات دیگر: