مرادف خار خلیدن
خار نشستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خار نشستن. [ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مرادف خارخلیدن. رجوع به خار نشاندن شود :
این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است.
این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است.
صائب ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: