کلمه جو
صفحه اصلی

ذان

فرهنگ فارسی

عیب . ذاب . آهو .

لغت نامه دهخدا

ذان. [ ن ِ ] ( ع اِ ) اسم اشاره قریب است. این دو مرد.

ذان. ( پسوند ) چنانکه دان مزید مؤخر بعض اسماء امکنه است چون ورذان و غیره.

ذان. ( ع اِ ) عیب. ذاب. ذام. ذین. ذیم. آهو.

ذان . (پسوند) چنانکه دان مزید مؤخر بعض اسماء امکنه است چون ورذان و غیره .


ذان . (ع اِ) عیب . ذاب . ذام . ذین . ذیم . آهو.


ذان . [ ن ِ ] (ع اِ) اسم اشاره ٔ قریب است . این دو مرد.



کلمات دیگر: