کلمه جو
صفحه اصلی

دائمه المطلقه

فرهنگ فارسی

( صفت ) قضیه موجهه که در آن حکم شود بدوام نسبت ثبوتی یا سلبی مادام که ذات موضوع موجود است توضیح خواجه طوسی گوید : محمول موضوع را یا دائم بود بدوام دات موضوع یا بدوام صفت او واول یا دائم مطلق بود از لا و ابدا و آن آنجا بود که ذات موضوع دائم الوجود بود مثل (( خدای متعال عالم اسثت همیشه ) ) و یا ذات موضوع دائم الوجود نبود ماند (( انسان حساس است همیشه ) ) و هر را دائم ذاتی خوانند .
در اصطلاح منطق قضیه موجهه که در آن حکم شود .

لغت نامه دهخدا

( دائمةالمطلقة ) دائمةالمطلقة. [ ءِ م َ تُل ْ م ُ ل َ ق َ ] ( ع ترکیب اضافی ) در اصطلاح منطق قضیه ای موجهه که در آن حکم شود به دوام نسبت ثبوتیه یا سلبیه مادامی که ذات موضوع موجود است. جرجانی در تعریفات گوید: دائمةالمطلقة، هی التی حکم فیها بدوام ثبوت المحمول للموضوع او بدوام سلبیة عنه مادام ذات الموضوع موجوداً مثال الایجاب کقولنا دائماً کل انسان حیوان فقد حکمنا فیها بدوام ثبوت الحیوانیة للانسان مادام ذاته موجوداً و مثال السلب دائماً لاشی من الانسان بحجر فان الحکم فیها بدون سلب الحجریة عن الانسان مادام ذاته موجوداً. ( تعریفات ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: دائمةالمطلقة، عند المنطقیین هی قضیة موجهة بسیطة حکم فیها بدوام ثبوت المحمول للموضوع. او بدوام سلبه عنه مادام ذات الموضوع موجودة خارجاً او ذهنا کقولنا: کل رومی ابیض دائماً ولاشی منه باسود دائماً. سمیت دائمة لاشتمالها علی الدوام و مطلقة لعدم تقییدالدوام فیها بوصف او غیره.


کلمات دیگر: