که عدالت آیین و دین دارد
دادکیش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دادکیش. ( ص مرکب ) که عدالت آیین و دین دارد. با عدل. بسیارعادل. که عدالت با سرشت عجین دارد. مقابل ستم کیش ، ظلم کیش. ج ، دادکیشان :
ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست
که دادکیشان بیشند و ظلم کیشان کم.
ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست
که دادکیشان بیشند و ظلم کیشان کم.
سوزنی.
فرهنگ عمید
۱. کسی که کیش و آیینش بر عدل وداد است.
۲. آن که کارش براساس عدل وداد است.
۲. آن که کارش براساس عدل وداد است.
کلمات دیگر: