کلمه جو
صفحه اصلی

دادپرور

فرهنگ فارسی

پرورنده داد

لغت نامه دهخدا

دادپرور. [ پ َرْوَ ] ( نف مرکب ) پرورنده داد. عدل پرور :
خواجه بوسهل دادپرور دین
کدخدای برادر سلطان.
فرخی.
بزرگان آن دادپرور دیار
دعا تازه کردند بر شهریار.
نظامی.
کرد با دادپروران یاری
با ستمکارگان ستمکاری.
نظامی.

فرهنگ عمید

پرورندۀ داد، عدل پرور: کرد با دادپروران یاری / با ستمکارگان ستمکاری (نظامی۴: ۵۹۱ ).


کلمات دیگر: