وظیفه خوار .
راتب خوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راتب خوار. [ ت ِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) وظیفه خوار. ( آنندراج ) :
هر که راتب خوار خورشید است خالی چون شود
باولی نعمت مقابل دولتش گردد تمام.
هر که راتب خوار خورشید است خالی چون شود
باولی نعمت مقابل دولتش گردد تمام.
جمال الدین سلمان.
کلمات دیگر: