کلمه جو
صفحه اصلی

خارسو

فرهنگ فارسی

مادر زن خواهر شوهر

لغت نامه دهخدا

خارسو. ( اِ مرکب ) مادرزن. ( فرهنگ نظام ). خواهرشوهر. این لغت را فرهنگ نظام از تکلم اصفهانیان ضبط کرده است ولی در لهجه تهرانیان همان خواهر است :
میروم تا همدان شو کنم با رمضان
قلیان بلوری بکشم ، منت خارسونکشم.
رجوع به خارشو شود.

دانشنامه عمومی

خواست رو = مادرزن. ( خاسرو ) کسی که روی مرا زمین نیانداخت ومرا به همسری دخترش پذیزفت


پیشنهاد کاربران

هوالعلیم

خارسو : اصفهانیها به مادر زن ، ونیز مادرِ شوهر ، خارسو میگویند

ب معنی مادر شوهره دیگ
مگه کسی هست ک اینو ندونه

جناب رشیدالدین میبدی در کتاب کشف الاسرار در ترجمه سوره نساء از کلمه خورسوان به معنی مادرزن نام برده اند

خارسو=مادرشوهر. مادرزن
خارشور =خواهر شوهر


کلمات دیگر: