کلمه جو
صفحه اصلی

خارور

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در ۳۴ هزار گزی شمال اهواز و یک هزار گزی ایستگاه راه آهن خاور .

لغت نامه دهخدا

خارور. [ وَ ] ( ص مرکب ) خاروار. خارآور.

خارور. ( اِخ ) دهی است از دهستان میان آب ( بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 34 هزارگزی شمال اهواز و یک هزارگزی ایستگاه راه آهن خاور. ناحیه ای است دشتی و گرمسیر با 500 تن سکنه مذهبشان شیعه و زبانشان عربی و فارسی است آب آنجا از رودخانه شاهور و محصولات آنها غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع آن قالیچه بافی وراه آنجا در تابستان اتومبیل رو و ساکنین آن از طایفه سادات میباشند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

خارور. (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 34 هزارگزی شمال اهواز و یک هزارگزی ایستگاه راه آهن خاور. ناحیه ای است دشتی و گرمسیر با 500 تن سکنه مذهبشان شیعه و زبانشان عربی و فارسی است آب آنجا از رودخانه شاهور و محصولات آنها غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع آن قالیچه بافی وراه آنجا در تابستان اتومبیل رو و ساکنین آن از طایفه ٔ سادات میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


خارور. [ وَ ] (ص مرکب ) خاروار. خارآور.


فرهنگ عمید

= خاردار

خاردار#NAME?



کلمات دیگر: