کلمه جو
صفحه اصلی

دار ضرب

فرهنگ فارسی

دار الضرب

لغت نامه دهخدا

دار ضرب. [ رِ ض َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دارالضرب. ضرابخانه. میخکده :
مفلسان گر خوش شوند از زر قلب
لیک او رسوا شود در دارضرب.
مولوی. رجوع به دارالضرب شود.


کلمات دیگر: