صفحه اصلی
دادار کردن
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
کنایه از دیر داشتن و مدارا کردن بود
لغت نامه دهخدا
دادار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از دیر داشتن و مدارا کردن بود. ( انجمن آرا ).
کلمات دیگر: