کلمه جو
صفحه اصلی

دائم کردن

فرهنگ فارسی

پیوسته کردن

لغت نامه دهخدا

دائم کردن. [ ءِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تدمین. پیوسته کردن. همیشه کردن. بردوام کردن. مداوم کردن.


کلمات دیگر: