کلمه جو
صفحه اصلی

جوجی

دانشنامه عمومی

جوجی پسر ارشد چنگیزخان بود و فقط یک خواهر داشت که از وی بزرگ تر بود. هنگامیکه قوم مرکیت خیمه و خانه ای چنگیز را غارت کردند و زنش راکه به جوجی آبستن بود با خود بردند و به اونگ خان دادند. اونگ خان آن زن را نزد خود نگاه داشت تا آنکه چنگیزخان او را طلب کرد. اونگ آن زن را باز فرستاد و پس از چند روزی پسری از وی به دنیا آمد که نامش را جوجی گذاشتند یعنی «مهمان ناخوانده». پس از آنکه جوجی بزرگ شد برادرانش در نسب او طعن می کردند و از این رو میان او و برادران چندان محبتی نبود. جوجی پس از فتح خوارزم به دشت قپچاق رفت و هنگامی که پدرش به زادگاهش برگشت پیش او رفت. جوجی پیش از فوت پدر درگذشت و از وی هفت پسر ماند که یکی به نام برکه و دیگری باتو نام داشت. پس از جوجی باتو بحای پدر نشست و بقایای قپچاق، و الان و روسیه را بدست آورد و شهری را به نام سرای بنا نهاد. می گویند که باتو پیرو هیچ دین و مذهبی نبود و جزء خداپرستی هیچ شیوه دیگری نمی دانست، اهل بذل و بخشش بود و هرچه پیش او می فرستادند در حصارش میان مسلمانان و مغولان و پیروان سایر ادیان بطور مساوی تقسیم می کرد، مرگ باتو بسال ۶۵۳ اتفاق افتاد.


کلمات دیگر: