نخل موم نخلی که نخلبند سازد
نخل مومین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نخل مومین. [ ن َ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نخل موم. نخلی که نخلبند سازد :
بلی نخل خرمای مریم بخندد
بر آن نخل مومین که علاّن نماید.
نخل مومین در رطب شیرین تر از قند آمدی.
نخل مومین را هم برگ ز بر بگشائید.
بلی نخل خرمای مریم بخندد
بر آن نخل مومین که علاّن نماید.
خاقانی.
گر به اول نستدندی اصل شیرینی ز موم نخل مومین در رطب شیرین تر از قند آمدی.
خاقانی.
نخل بستان و ترنج سر ایوان ببریدنخل مومین را هم برگ ز بر بگشائید.
خاقانی.
کلمات دیگر: