کلمه جو
صفحه اصلی

متلقی

فرهنگ فارسی

ملاقات کرده شده

لغت نامه دهخدا

متلقی. [م ُ ت َ ل َق ْ قی ] ( ع ص ) ملاقات کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که میرسدو پیش می آید و دیدار میکند و روبرو میگردد. ( ناظم الاطباء ). || زن باردار. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تلقی شود.

متلقی. [ م ُ ت َ ل َق قا ] ( ع ص ) ملاقات کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ).

متلقی . [ م ُ ت َ ل َق قا ] (ع ص ) ملاقات کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ).


متلقی . [م ُ ت َ ل َق ْ قی ] (ع ص ) ملاقات کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که میرسدو پیش می آید و دیدار میکند و روبرو میگردد. (ناظم الاطباء). || زن باردار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلقی شود.



کلمات دیگر: