کلمه جو
صفحه اصلی

ندای

فرهنگ فارسی

آوازکردن، آواز، بانگ
ندا ندائ

لغت نامه دهخدا

ندای. [ ن ِ ] ( از ع ، اِ ) ندا. نداء. رجوع به ندا شود :
در این بود سر بر زمین فدای
که گفتند بر گوش جانش ندای.
سعدی.


کلمات دیگر: