کلمه جو
صفحه اصلی

مطالعت

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بدقت نگریستن در چیزی برای و قوف بدان . ۲ - خواندن کتاب یا نوشتهای و فهمیدن آن . ۳ - نگرش در چیزی برای و قوف بدان : آن یافتی است در غفلت ناخواسته در آمده ... در مشاهد. قریب و مطالع. جمع افروخته. ۴ - ( اسم ) قرائت نوشتهای برای درک آن . ۵ - توفیقاتی که ازطرف حق تعالی عارفان را دست دهد .

لغت نامه دهخدا

مطالعت. [ م ُ ل َ / ل ِ ع َ ] ( از ع ، اِمص ) مطالعة. مطالعه. خواندن : من در مطالعت این کتاب تاریخ از فقیه بوحنیفه اسکافی درخواستم تا قصیده ای گفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 387 ). و تواند بود که او اخبار معتضد امیرالمؤمنین را مطالعت کرده باشد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 67 ). و به مطالعت کتب... چنان میل افتاده بود که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می نمودم. ( کلیله و دمنه ). || نگریستن در چیزی برای وقوف بر احوال آن : وقتی از برای مصالح معیشت و رعایت اسباب فراغت و طلب تحصیل تفرج و استراحت به مطالعت عقار و ضیعت و استطلاع غرس و زراعت مسافرتی کرد.( سندبادنامه صص 154 - 155 ). و رجوع به مطالعه شود.

مطالعة. [ م ُ ل َ ع َ ] ( ع مص ) طِلاع. واقف گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( المصادر زوزنی ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || به چیزی نگریستن برای وقوف یافتن بر آن. ( آنندراج ). پیوسته در چیزی نگریستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || چیزی به کسی نوشتن تا واقف گردد. ( منتهی الارب ) ( از المصادر زوزنی ) ( از تاج المصادر بیهقی ). || ظاهر کردن حال را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به مطالعت و مطالعه شود.

مطالعت . [ م ُ ل َ / ل ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) مطالعة. مطالعه . خواندن : من در مطالعت این کتاب تاریخ از فقیه بوحنیفه ٔ اسکافی درخواستم تا قصیده ای گفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 387). و تواند بود که او اخبار معتضد امیرالمؤمنین را مطالعت کرده باشد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 67). و به مطالعت کتب ... چنان میل افتاده بود که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می نمودم . (کلیله و دمنه ). || نگریستن در چیزی برای وقوف بر احوال آن : وقتی از برای مصالح معیشت و رعایت اسباب فراغت و طلب تحصیل تفرج و استراحت به مطالعت عقار و ضیعت و استطلاع غرس و زراعت مسافرتی کرد.(سندبادنامه صص 154 - 155). و رجوع به مطالعه شود.



کلمات دیگر: