کلمه جو
صفحه اصلی

اشغار

فرهنگ فارسی

( اسم ) خارپشت سیخول .
دور ماندن آبخور از راه در ناحیه از جاده واقع شدن منهل . اشغار رفقه تنها و جدا ماندن همراهان از راه .

لغت نامه دهخدا

اشغار. [ اُ / اَ ] ( اِ ) جانوری است که غالباً در میان خاک زندگی کند وآنرا اشغر هم گویند. ( از شعوری ج 1 ص 146 ). جانوری که شغور هم گویند. ( ناظم الاطبا ).

اشغار. [ اِ ] ( ع مص ) دور ماندن آبخور از راه. ( منتهی الارب ). در ناحیه ای از جاده واقع شدن منهل. ( از اقرب الموارد ). || اشغار رفقة؛ تنها و جدا ماندن همراهان از راه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اشغار حساب بر کسی ؛ پریشان و بسیار گردیدن حساب بروی. ( از منتهی الارب ). پراکنده گردیدن و فزونی یافتن حساب بر کسی چنانکه بدان رهبری نشود. ( از اقرب الموارد ). || برداشتن دو پای زن را جهت گائیدن. || فراخ و بزرگ شدن جنگ. ( منتهی الارب ).

اشغار. [ اِ ] (ع مص ) دور ماندن آبخور از راه . (منتهی الارب ). در ناحیه ای از جاده واقع شدن منهل . (از اقرب الموارد). || اشغار رفقة؛ تنها و جدا ماندن همراهان از راه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اشغار حساب بر کسی ؛ پریشان و بسیار گردیدن حساب بروی . (از منتهی الارب ). پراکنده گردیدن و فزونی یافتن حساب بر کسی چنانکه بدان رهبری نشود. (از اقرب الموارد). || برداشتن دو پای زن را جهت گائیدن . || فراخ و بزرگ شدن جنگ . (منتهی الارب ).


اشغار. [ اُ / اَ ] (اِ) جانوری است که غالباً در میان خاک زندگی کند وآنرا اشغر هم گویند. (از شعوری ج 1 ص 146). جانوری که شغور هم گویند. (ناظم الاطبا).



کلمات دیگر: