جمع مضحکه حکایتهای خنداننده
مضحکات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مضحکات. [ م ُ ح ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُضْحِکة. حکایتهای خنداننده. ( دهار چ بنیاد فرهنگ ). نوادر.( ذیل اقرب الموارد ). چیزهای خنده آور. ( ناظم الاطباء ): امر مبکیاتک لا امر مضحکاتک. ( مجمع الامثال میدانی چ 1 تهران ص 15 ). و رجوع به مُضحِکَة شود.
کلمات دیگر: