کنایه از گوشت گوسفند است ٠ کنایه از گوشت ٠ کنایه از گوشت است که بتازی لحم گویند ٠
بیخ پشم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بیخ پشم. [ خ ِ پ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گوشت گوسفند است. ( انجمن آرا ). کنایه از گوشت. ( آنندراج ) ( رشیدی ). کنایه از گوشت است که بتازی لحم گویند. ( برهان ). گوشت. ( ناظم الاطباء ) :
از عالم معاش سه نعمت گزیده اند
روزی نکو و شیره انگور و بیخ پشم.
زآتش روز پوست بر تن من
خشک شد چون به عید اضحی گوشت
دور نبود اگر دهی با نان
پاره ای بیخ پشم یعنی گوشت.
از عالم معاش سه نعمت گزیده اند
روزی نکو و شیره انگور و بیخ پشم.
نزاری قهستانی ( از آنندراج ).
این ترکیب را بعض صاحبان لغت نامه ها بمعنی گوشت نوشته اند ولی ترکیبی است بارد و یکبار بمزاح و سهل انگاری در قطعه ای از سیف اسفرنگی آمده است و هیچ وقت بیخ پشم بمعنی گوشت نیامده و لغتی نیست ؛ چنانکه خود شاعر هم مجبور از ترجمه آن شده است : زآتش روز پوست بر تن من
خشک شد چون به عید اضحی گوشت
دور نبود اگر دهی با نان
پاره ای بیخ پشم یعنی گوشت.
سیف اسفرنگ ( یادداشت بخط مؤلف ).
کلمات دیگر: