کلمه جو
صفحه اصلی

مهرانه مهین ترابی

دانشنامه عمومی

مهرانه مهین تُرابی (زاده مرداد ۱۳۳۶در کرج) بازیگر ایرانی است.
وبگاه زنده رود
وبگاه سوره سینما
وبگاه شهر تفرش
او فرزند چهارم یک خانواده هفت نفری است و جز او کسی در خانواده فعالیت هنری ندارد. او دارای لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می باشد. اولین تجربه بازیگری او ایفای نقشی در تئاتر تله نوشته محسن یلفانی و به کارگردانی خانم دیانا و در سال ۱۳۵۶ بود.
وی با فیلم گلبهار به کارگردانی تهمینه اردکانی در سال ۱۳۶۵ به سینما آمد و با مجموعه تلویزیونی مش خیرالله صندوقچه اسرار در سال ۱۳۷۰ عضوی از خانواده مجموعه های تلویزیونی شد و با نقش آفرینی در مجموعه همسران و خانه سبز به اوج محبوبیت رسید.
او هنوز مجرد است و در پاسخ به این سؤال که چرا ازدواج نکرده است جواب داد: ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها می ماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانواده ام آشپزی کنم. اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمی توانستم به راحتی از حرفه ام بگذرم.

نقل قول ها

مهرانه مهین ترابی (۱۳۳۶ / ۱۹۵۷م) بازیگر ایرانی.
• «در زندگی شخصی ام، خیلی اهل ریسک نیستم، شاید به این خاطر بود که هیچ وقت ازدواج نکردم، نمی دانم چرا حاضر نشدم مثل خیلی از آدم ها ازدواج کنم، بچه دار شوم، آن زمان این ایدئولوژی فکری من بود، من نمی توانستم و یا نمی خواستم ریسک ازدواج را بپذیرم. حالا به درستی یا نادرستی آن کاری ندارم، اما آن زمان فکر می کردم که ازدواج نکردن بهترین تصمیم است و هنوز هم به این تصمیم احترام می گذارم.»• «زندگی مانند یک بسته است که هر چیزی در آن وجود دارد و شما نمی توانی از آن خارج شوی، در این پیروزی، شکست، موفقیت، مرگ و... هم وجود دارد و همه آنها بی شک در برهه ای از زمان به سراغت می آیند و شما هیچ وقت نمی توانی از آن فرار کنی... منتها باید در زمانی که با شکست مواجه می شوید، بهترین تصمیم را بگیرید، من خودم این گونه هستم، زمانی که شکست به سراغم می آید به فکر برداشتن گام بعدی برای پیروزی هستم، نه اینکه ناراحت شوم و زانوی غم در آغوش بگیرم.• «گاهی اوقات با خودم دعوا می کنم و به خاطر عملی که مرتکب شدم، ساعت ها از خودم بازخواست می کنم، اما در نهایت با خودم آشتی می کنم.»• «اگر در مجموعه ای بد بازی کنم، خانواده ام به راحتی از من انتقاد می کنند.»• «همیشه سعی کردم خودم باشم و از حواشی و فیگورهای آرتیستی فاصله بگیرم.»• «مردم همیشه به من لطف داشتند و این از لطف خدا بوده.»• «زمانی که وارد این حرفه شدم، از تنها چیزی که می ترسیدم، شهرت بود. چون که من اصولاً همیشه به دنبال آرامش بودم و حاضر نیستم تحت هیچ شرایطی آرامش خودم را از دست بدهم.»


کلمات دیگر: