که درد زاید
محنت زای
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
محنت زای. [ م ِ ن َ ] ( نف مرکب ) که اندوه و رنج زاید. محنت آور. که درد و غم آرد :
محنت و من روی در روی آمده چون جوز و مغز
فندق آسا بسته روزن سقف محنت زای من.
محنت و من روی در روی آمده چون جوز و مغز
فندق آسا بسته روزن سقف محنت زای من.
خاقانی.
پیشنهاد کاربران
محنت زای : رنج آور .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 98 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 98 ) .
کلمات دیگر: