کلمه جو
صفحه اصلی

باندپیچی

فارسی به انگلیسی

bandaging, dressing (a wound)


cot

فرهنگ فارسی

زخم‌بندی


بستن عضو صدمه‌دیده با باند/ نوار متـ . نوارپیچی


جملات نمونه

باندپیچی شده

bandaged


باندپیچی کردن

to bandage


فرهنگستان زبان و ادب

{bandaging, bandage (fr. )} [عمومی] بستن عضو صدمه دیده با باند/ نوار متـ . نوارپیچی

پیشنهاد کاربران

باند پیچی، نوار پیچی ، بانداژ


کلمات دیگر: