منسوب به حباب از حباب چون حباب
حبابی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حبابی.[ ] ( اِخ ) رجوع به مصطفی بن سید حسن الحسینی شود.
حبابی. [ ح ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به حباب. چون حباب. از حباب.
حبابی. [ ح ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به حباب. چون حباب. از حباب.
حبابی . [ ح ُ ] (ص نسبی ) منسوب به حباب . چون حباب . از حباب .
حبابی .[ ] (اِخ ) رجوع به مصطفی بن سید حسن الحسینی شود.
کلمات دیگر: