جامه از تن جدا کردن
جامه کندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جامه کندن. [ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جامه از تن جدا کردن. ( بهار عجم ) ( از ارمغان آصفی ). پیراهن از تن برون کردن. لباس را بیرون آوردن :
جامه واژون طالع میکنم از تن کلیم
بخت را از همت والا دگرگون میکنم.
جامه واژون طالع میکنم از تن کلیم
بخت را از همت والا دگرگون میکنم.
کلیم همدانی ( از ارمغان آصفی ) ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: