کلمه جو
صفحه اصلی

حایض شدن

فرهنگ فارسی

عذر دیدن بی نماز شدن

لک دیدن ناپاک شدن

لغت نامه دهخدا

حایض شدن. [ ی ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تحیّض. عذر دیدن. حایض گشتن. بی نماز شدن. و رجوع به حائض شود.

حائض شدن. [ ءِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) درس. دروس. طَمث. طهر.لک دیدن. خون دیدن. ناپاک شدن. حیض افتادن او را.


کلمات دیگر: