رشته که بدان دم شتر را به تنگ آن بندند تا آنرا جنبانیدن نتواند و راکب را آلوده نکند .
ذناب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ذناب. [ ذِ ] ( ع اِ ) ج ِ ذَنوب و ذُنابَة.
ذناب. [ ذِ ] ( اِخ ) نام وادئی متعلق به مرةبن عوف. || نام جایگاهی و ظاهراً در شام.
ذناب. [ ذِ ] ( ع اِ ) رشته ای که بدان دم شتر را به تنگ آن بندند تا آن را جنبانیدن نتواند و راکب را آلوده نکند. || سپس و آخر هر چیزی. || سپس رو. || آب رو میان دو پشته. ج ، ذَنائب.
ذناب. [ ذِ ] ( اِخ ) نام وادئی متعلق به مرةبن عوف. || نام جایگاهی و ظاهراً در شام.
ذناب. [ ذِ ] ( ع اِ ) رشته ای که بدان دم شتر را به تنگ آن بندند تا آن را جنبانیدن نتواند و راکب را آلوده نکند. || سپس و آخر هر چیزی. || سپس رو. || آب رو میان دو پشته. ج ، ذَنائب.
ذناب . [ ذِ ] (اِخ ) نام وادئی متعلق به مرةبن عوف . || نام جایگاهی و ظاهراً در شام .
ذناب . [ ذِ ] (ع اِ) ج ِ ذَنوب و ذُنابَة.
ذناب . [ ذِ ] (ع اِ) رشته ای که بدان دم شتر را به تنگ آن بندند تا آن را جنبانیدن نتواند و راکب را آلوده نکند. || سپس و آخر هر چیزی . || سپس رو. || آب رو میان دو پشته . ج ، ذَنائب .
کلمات دیگر: