( مصدر ) بلند شدن روی پاها و ایستادن برخاستن .
برپا خاستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
برپا خاستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) برخاستن. بپاخاستن. برخاستن روی پاها و ایستادن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برپای خاستن شود.
نقل قول ها
برپا خاستن (برخاستن روی پاها و ایستادن) همچنین دستور خبردار نظامی، موضوع این نوشتار است.
• «مهمانت را گرامی بدار، اگرچه فرومانده باشد، و به احترام پدر و معلّمت از جایت برخیز، حتّی اگر فرمانده باشی .» غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۴۱ -> علی بن ابی طالب
• «مهمانت را گرامی بدار، اگرچه فرومانده باشد، و به احترام پدر و معلّمت از جایت برخیز، حتّی اگر فرمانده باشی .» غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۴۱ -> علی بن ابی طالب
wikiquote: برپا_خاستن
کلمات دیگر: