کلمه جو
صفحه اصلی

تغییر کردن


مترادف تغییر کردن : دگرگون شدن، متفاوت شدن، عوض شدن، متحول شدن، تحول یافتن، مبدل شدن

برابر پارسی : دگرگون شدن، دگریدن، دگریده

فارسی به انگلیسی

to change, to vary


to speak angrily or harshly


change, mutate, shift, switch


change, mutate, shift, switch, to change, to vary, to speak angrily or harshly

فارسی به عربی

تغییر , تفاوت

مترادف و متضاد

دگرگون‌شدن، متفاوت شدن، عوض شدن


متحول‌شدن، تحول یافتن


مبدل شدن


۱. دگرگونشدن، متفاوت شدن، عوض شدن
۲. متحولشدن، تحول یافتن
۳. مبدل شدن


range (فعل)
میزان کردن، اراستن، مرتب کردن، در صف اوردن، تغییر کردن، سیر و حرکت کردن

change (فعل)
تغییر دادن، عوض کردن، برگشتن، عوض شدن، تغییر کردن، تبدیل کردن، تعویض کردن، دگرگون کردن یا شدن، معاوضه کردن، خردکردن

vary (فعل)
تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون کردن، تغییر کردن، بی ثبات کردن، فرق داشتن، متنوع ساختن، تنوع دادن به

revolve (فعل)
تغییر کردن، دور زدن، گردش کردن، سیر کردن، چرخیدن، گردیدن

لغت نامه دهخدا

تغییر کردن.[ ت َغ ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دیگر شدن. دگر گشتن. گردیدن. تغییر دادن : روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463 ).
بی سرانجامی و موزونی هم آغوش هم اند
سر و رخت خویش را تغییر نتوانست کرد.
صائب ( از آنندراج ).
آن شکار لاغرم کز ناتوانی خون من
رنگ آب تیغ را تغییر نتوانست کرد.
صائب ( ایضاً ).
و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود.

دانشنامه عمومی


فرهنگ فارسی ساره

دگرگون شدن


نقل قول ها

تغییر کردن (به انگلیسی: The Change-Up) یک فیلم در سبک کمدی به کارگردانی دیوید دابکین است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.

پیشنهاد کاربران

- بدل گشتن ؛ عوض شدن :
نبینی که چون بازگشتی بساعت
براحت بدل گشت رنج درازش.
ناصرخسرو.


کلمات دیگر: