کلمه جو
صفحه اصلی

باغ وحش شیشه ای

دانشنامه عمومی

باغ وحش شیشه ای نمایش نامه ای است که توسط تنسی ویلیامز، نویسندهٔ آمریکایی، نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
فهرست پرفروش ترین کتاب های تاریخ
در یک خانوادهٔ سطح پایین آمریکایی، مادری (آماندا) با پسر و دخترش، «تام» و «لورا»، زندگی می کند. پدر این خانواده، که ظاهراً تمایل به فرار از قیود زندگی خانوادگی داشته، مدتی است زن و دو فرزند خود را رها کرده و به نقطهٔ نامعلومی رفته است. مادر و دو فرزندش هریک در خیالات واهی و احساسات خود زندگی می کنند. مادر کاری ندارد، جز این که شب و روز از گذشته های پرموفقیت خود تعریف کند؛ و پسر، جز این که به فکر شعر و شاعری و دیدن فیلم در سینما باشد و به کار اصلی خود (کفاشی) بی توجهی کند، فکر دیگری ندارد؛ و دختر، که دارای نقص جسمی در پای راستش است، شدیداً از این نقص رنج می برد و در نتیجه ارتباط خود را با همهٔ مردم قطع کرده، تعدادی مجسمه های کوچک شیشه ای از حیوانات کوچک جمع آوری کرده و در گوشهٔ خانه برای خود «باغ وحش شیشه ای» درست کرده و با آن ها صحبت می کند. مادر، نگران از تنها ماندن دختر خود، از پسرش تقاضا می کند بین همکاران خود در کارخانهٔ کفاشی، جوانی را برای شام به خانه دعوت کند تا بلکه شوهری برای دختر ناقص العضوش دست وپا کند! تام با اکراه این تقاضا را انجام می دهد و جوانی به نام «جیم» را برای شام به خانه دعوت می کند. جوان، که پر از شور و امید به زندگی است، مدتی با لورا تنها می ماند و به او اعتمادبه نفس و گریز از تنهایی را پیشنهاد می کند. لورا ظاهراً به زندگی امیدوار می شود و…آدم های «باغ وحش شیشه ای» همگی در تخیل خود زندگی می کنند. مادر، همچنان پس از گذشت چیزی شاید حدود پنجاه سال از عمرش، در خاطرات هفده سالگی و عشاق جوانش زندگی می کند؛ پسر (تام) در خیال این است که خانه و محل کارش (انبار کفش) را ترک کند و نویسندهٔ برجسته ای شود؛ و لورا (دختر خانه) شاید تنها کسی است که خیال بافی ای برایش باقی نمانده است.او دختری معلول است که یک پایش کوتاه تر از دیگری است، و این نقص عضو، آن چنان روح او را تسخیر کرده که تمامی شهامت و جسارت او را گرفته و به جایش عقدهٔ حقارت باقی گذاشته است.
این نمایشنامه را حمید سمندریان ، امیرمحمد جوادی و مرجان بخت مینو به فارسی ترجمه کرده اند.
فیلم اینجا بدون من اقتباسی از این نمایشنامه است.

نقل قول ها

باغ وحش شیشه ای (به انگلیسی: The Glass Menagerie) نمایش نامه ای است که توسط تنسی ویلیامز، نویسندهٔ آمریکایی، نوشته شده است.
• «تو از بس که به من یاد می دی چه طور غذا بخورم یه لقمه هم از گلوم پایین نمیره، خودت مجبورم می کنی که تند غذا بخورم، هر لقمه ای رو که برمی دارم مثل عقاب خیره خیره نگاه می کنی. آدم اقش می گیره. مرتب از شکمبهٔ حیوانات و غدهٔ بزاق حرف می زنی، بجو… لهش کن… آخه این حرفا اشتهای آدمو کور می کنه.»• «این فکر به مغز اون هجوم آورد که مرد جوونی رو برای لورا دست وپا کنه. قیافهٔ خیالی این جوون، مثل شبح یه هیولای مبهم تو آپارتمان سایه انداخت. به ندرت شبی می گذشت که از این موجود، از این روح، از این امید خونوادهٔ ما صحبتی به میون نیاد. اگر هم صحبتی از اون نمی شد، فکرش توی چهرهٔ پریشان مادرم و چشم های هراسان و رفتار معصومانهٔ خواهرم پیدا بود، انگار حکمی بود که دادگاه تقدیر برای محکومیت خونوادهٔ وینگ فیلد صادر کرده بود.»• «مردم به جای اینکه زندگی خودشون رو به ماجرا تبدیل کنند، به جاش برای دیدن اون به سینما می رن.»• «آدم ممکنه تو زندگی شکست بخوره. اما یأس و ناامیدی چیز دیگه ایه، من تو زندگی شکست خوردم، اما هیچ وقت مأیوس نشدم.»


کلمات دیگر: