توماس هابْز (به انگلیسی: Thomas Hobbes) یکی از فیلسوفان سیاسی برجستهٔ انگلستان بود که بیشتر به سبب کارهایش در فلسفهٔ سیاسی و کتاب لِوایِتان (به لاتین: Leviathan) شهرت دارد. این کتاب در سال ۱۶۵۱ نوشته شده و بنیان بسیاری از نظریه های قرارداد اجتماعی را در فلسفهٔ سیاسی به وجود آورده است.ارسطو، توسیدید، تاسیتوس (تاریخ نگار)، رنه دکارت، هوگو گرتیوس، نیکولو ماکیاولی، فرانسیس بیکن
هابز، در ادامه اندیشه سیاسی ماکیاولی و در سرزمین جدیدی که او کشف کرده بود، نظریه پرداز «علم جدید سیاست» بود.
برابر مقدمات فلسفی و وجودشناختی که در دو اثر دیگر هابز «جسم» و «طبیعت انسانی»، به تفصیل آمده است، فقط اجسام وجود دارند که ممکن است اجسام مادی به معنای دقیق کلمه (یا طبیعی) و اجسام سیاسی (مصنوعی) باشند. از سویی، انسان بخشی از ماده است و از آن تشکیل شده است و از سوی دیگر، به عنوان موجودی که می تواند اجسام مصنوعی به وجود آورد سازنده و فاعل نظریهٔ سیاسی است. شناخت ها مجموعهٔ احساس هاست که به نوبه خود دگرگونی ها، یعنی حرکاتی است که در اجسام محسوس ایجاد شده و به وسیله اعصاب به مغز انتقال یافته است. ادراکات ما از جهان احساس دگرگونی های مربوطی است که در جوهر دماغی وارد می شود و بنابراین، این ادراکات اموری ذهنی اند. غریزه های غلبه ناپذیری تعیین کنندهٔ دقیق همهٔ اعمال انسان اند. در اعمال انسان جایی برای آزادی وجود ندارد و خیر و شر اموری نسبی اند: خیر با مطلوب و شر با نامطلوب یگانه است.
نتیجهٔ منطقی این مادی مذهبی نظریهٔ «دولت مطلقه» است. در نظر هابز، در موضوع سیاست، آزادی به اندازهٔ اخلاق و متافیزیک غیرقابل قبول است: در دولت، همچنان که در طبیعت، قدرت موجد حق است. حالت طبیعی انسان ها «جنگ همه با همه است»، و دولت وسیلهٔ ضروری پایان بخشیدن به این حالت است. دولتْ زندگی و اموال افراد را به بهای اطاعت منفعلانه و مطلقی که از آن ها انتظار دارد، مورد حمایت قرار می دهد. امر دولت خیر است و نهی دولت شر؛ ارادهٔ دولت عالی ترین قانون است.
هابز، در ادامه اندیشه سیاسی ماکیاولی و در سرزمین جدیدی که او کشف کرده بود، نظریه پرداز «علم جدید سیاست» بود.
برابر مقدمات فلسفی و وجودشناختی که در دو اثر دیگر هابز «جسم» و «طبیعت انسانی»، به تفصیل آمده است، فقط اجسام وجود دارند که ممکن است اجسام مادی به معنای دقیق کلمه (یا طبیعی) و اجسام سیاسی (مصنوعی) باشند. از سویی، انسان بخشی از ماده است و از آن تشکیل شده است و از سوی دیگر، به عنوان موجودی که می تواند اجسام مصنوعی به وجود آورد سازنده و فاعل نظریهٔ سیاسی است. شناخت ها مجموعهٔ احساس هاست که به نوبه خود دگرگونی ها، یعنی حرکاتی است که در اجسام محسوس ایجاد شده و به وسیله اعصاب به مغز انتقال یافته است. ادراکات ما از جهان احساس دگرگونی های مربوطی است که در جوهر دماغی وارد می شود و بنابراین، این ادراکات اموری ذهنی اند. غریزه های غلبه ناپذیری تعیین کنندهٔ دقیق همهٔ اعمال انسان اند. در اعمال انسان جایی برای آزادی وجود ندارد و خیر و شر اموری نسبی اند: خیر با مطلوب و شر با نامطلوب یگانه است.
نتیجهٔ منطقی این مادی مذهبی نظریهٔ «دولت مطلقه» است. در نظر هابز، در موضوع سیاست، آزادی به اندازهٔ اخلاق و متافیزیک غیرقابل قبول است: در دولت، همچنان که در طبیعت، قدرت موجد حق است. حالت طبیعی انسان ها «جنگ همه با همه است»، و دولت وسیلهٔ ضروری پایان بخشیدن به این حالت است. دولتْ زندگی و اموال افراد را به بهای اطاعت منفعلانه و مطلقی که از آن ها انتظار دارد، مورد حمایت قرار می دهد. امر دولت خیر است و نهی دولت شر؛ ارادهٔ دولت عالی ترین قانون است.
wiki: توماس هابز