جنگ دنیاها (به انگلیسی: The War of the Worlds) نام رمانی است علمی-تخیلی که توسط اچ. جی. ولز نویسنده انگلیسی در سال ۱۸۹۸ میلادی، به رشته تحریر درآمده است. این رمان شرح تجربیات یک راوی گمنام است که در حومه شهر لندن شاهد هجوم موجودات بیگانه ای از مریخ می شود. جنگ دنیاها، یکی از نخستین رمان هایی است که ستیز بین نژاد بشر و موجودات ماورایی را به تصویر می کشد. با الهام از این رمان، کتب مصور، مجموعه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی نیز ساخته شده است.
Wikipedia contributors، «The War of the Worlds،» Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://secure.wikimedia.org/wikipedia/en/w/index.php?title=The_War_of_the_Worlds&oldid=393279922 (accessed October 28, 2010).
فیلم ها، نمایشنامه های رادیویی، کتاب های طنز، بازی های رایانه ای و داستان های مشابه بسیاری با اقتباس از کتاب جنگ دنیاها ساخته یا نوشته شده اند. یکی از مشهورترین آن ها نمایشنامه رادیویی است که توسط اورسون ولز در رادیوی سی بی اس آمریکا اجرا شد و باعث ترس بسیاری از افراد در آمریکا شد. استیون اسپیلبرگ نیز در سال ۲۰۰۵ با اقتباس از این کتاب فیلمی با شرکت تام کروز را کارگردانی کرد.
Wikipedia contributors، «The War of the Worlds،» Wikipedia, The Free Encyclopedia, https://secure.wikimedia.org/wikipedia/en/w/index.php?title=The_War_of_the_Worlds&oldid=393279922 (accessed October 28, 2010).
فیلم ها، نمایشنامه های رادیویی، کتاب های طنز، بازی های رایانه ای و داستان های مشابه بسیاری با اقتباس از کتاب جنگ دنیاها ساخته یا نوشته شده اند. یکی از مشهورترین آن ها نمایشنامه رادیویی است که توسط اورسون ولز در رادیوی سی بی اس آمریکا اجرا شد و باعث ترس بسیاری از افراد در آمریکا شد. استیون اسپیلبرگ نیز در سال ۲۰۰۵ با اقتباس از این کتاب فیلمی با شرکت تام کروز را کارگردانی کرد.
wiki: هربرت جرج ولز نوشته شده است. این نمایشنامه در شامگاه ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ از ایستگاه رادیوی سی بی اس آمریکا پخش شد و باعث بروز ترس و وحشت میان عده زیادی از مردم شد. غالباً از این نمایشنامه به عنوان شاهدی بر قدرت تأثیر رادیو بر افکار عمومی یاد می شود.
کلاهبرداران تاریخ، تألیف و ترجمه سیروس گنجوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵
در آن سال ها جهان آبستن حوادث بسیار بود. مردم جهان به ویژه آنان که هنوز اوضاع نابسامان جنگ جهانی اول را از یاد نبرده بودند در وحشت و اضطراب و نگرانی به سر می بردند. یک ماه پیش از این واقعه نویل چمبرلین نخست وزیر انگلستان به منظور دیداری از آلمان با هواپیما به مونیخ پرواز کرده بود و پس از مذاکره با هیتلر سرانجام موفق به امضای موافقتنامه ای شده بود که امید می رفت شروع جنگی تازه را به تأخیر بیندازد.
اورسون ولز هنرمند مشهور سینما و تئاتر که در آن زمان فعالیت های رادیویی داشت به اتفاق گروه هنری خود یک نمایشنامه تدارک دیده بود که قرار بود در شامگاه یکشنبه ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ از رادیوی سی بی اس پخش شود. در آن شب بیشتر شوندگان طبق معمول ترجیح می دادند به رادیوی دیگری گوش کنند که در آن یک خیمه شب باز مشهور به نام ادگار برگن به اتفاق عروسکهای خود برنامه تفریحی چارلی مک کارتی را اجرا می کرد. این خیمه شب باز چنان ماهرانه به جای عروسکهای خود حرف می زد که همه مردم تصور می کردند خود عروسک ها صحبت می کنند. به طوری که تخمین زده شده بود بیش از سی درصد مردم به این برنامه گوش می کردند و تنها ۳ درصد مایل بودند که به نمایشنامه رادیویی جنگ دنیاها که از یک ایستگاه دیگر پخش می شد گوش فرا دهند؛ ولی درست ۵ دقیقه پس از شروع این برنامه رادیویی برنامه عروسکی ادگار برگن به پایان رسید و پس از آن یک خواننده بدصدا شروع به خواندن کرد. بیشتر شنوندگان برای فرار از صدای این خواننده پیچ رادیوهای خود را گردانده و به ایستگاه اول یعنی ایستگاهی که نمایشنامه رادیویی جنگ دنیاها از آن پخش می شد بردند. از آنجا که حدود ۵ دقیقه از شروع این نمایشنامه گذشته بود این دسته از شنوندگان موفق نشدند اطلاعیه ای را که در آغاز این نمایشنامه پخش شده بود بشنوند. از این رو اصلاً تصور نمی کردند که آنچه از رادیو پخش می شد یک نمایشنامه رادیویی است.
پس از آنکه گوینده برنامه را اعلام کرد پیش بینی هوا به اطلاع شنوندگان رسید. سپس گوینده گفت که این برنامه هم اکنون به طور زنده از یکی از هتل های نیویورک پخش می شود. لحظه ای بعد موسیقی ملایمی که از یکی از هتل های نیویورک پخش می شد به گوش شنوندگان رسید. اما دیری نپایید که این موسیقی قطع شد و گوینده با صدایی که از شدت اضطراب می لرزید اطلاعیه ای دربارهٔ حمله ساکنان کره مریخ به زمین و فرود آن ها در ایالت نیوجرزی آمریکا قرائت کرد. بقیه برنامه به همین شیوه ادامه یافت و گزارش هایی از کاربرد گاز شیمیایی و نوعی نور بسیار داغ موسوم به اشعه سوزان (Heat-Ray) توسط مریخی ها، اعلام حکومت نظامی در ایالت نیوجرسی، نابودی نیروهای نظامی توسط ماشین های جنگی سه پای مریخی، توصیه های وزیر داخله به مردم، گزارش های زنده خیالی از حمله پنج ماشین مریخی به نیویورک و پخش گاز در آن و غیره ادامه یافت. سپس نمایشنامه قطع شده و گوینده رادیوی سی بی اس به شنوندگان اعلام کرد که دارند به یک نمایشنامه رادیویی گوش می دهند. در ادامه نمایشنامه با یک استاد نجوم مصاحبه می شود و در پایان مریخی ها گرفتار میکروب های بیماری زا شده و از بین می روند.
کلاهبرداران تاریخ، تألیف و ترجمه سیروس گنجوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵
در آن سال ها جهان آبستن حوادث بسیار بود. مردم جهان به ویژه آنان که هنوز اوضاع نابسامان جنگ جهانی اول را از یاد نبرده بودند در وحشت و اضطراب و نگرانی به سر می بردند. یک ماه پیش از این واقعه نویل چمبرلین نخست وزیر انگلستان به منظور دیداری از آلمان با هواپیما به مونیخ پرواز کرده بود و پس از مذاکره با هیتلر سرانجام موفق به امضای موافقتنامه ای شده بود که امید می رفت شروع جنگی تازه را به تأخیر بیندازد.
اورسون ولز هنرمند مشهور سینما و تئاتر که در آن زمان فعالیت های رادیویی داشت به اتفاق گروه هنری خود یک نمایشنامه تدارک دیده بود که قرار بود در شامگاه یکشنبه ۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ از رادیوی سی بی اس پخش شود. در آن شب بیشتر شوندگان طبق معمول ترجیح می دادند به رادیوی دیگری گوش کنند که در آن یک خیمه شب باز مشهور به نام ادگار برگن به اتفاق عروسکهای خود برنامه تفریحی چارلی مک کارتی را اجرا می کرد. این خیمه شب باز چنان ماهرانه به جای عروسکهای خود حرف می زد که همه مردم تصور می کردند خود عروسک ها صحبت می کنند. به طوری که تخمین زده شده بود بیش از سی درصد مردم به این برنامه گوش می کردند و تنها ۳ درصد مایل بودند که به نمایشنامه رادیویی جنگ دنیاها که از یک ایستگاه دیگر پخش می شد گوش فرا دهند؛ ولی درست ۵ دقیقه پس از شروع این برنامه رادیویی برنامه عروسکی ادگار برگن به پایان رسید و پس از آن یک خواننده بدصدا شروع به خواندن کرد. بیشتر شنوندگان برای فرار از صدای این خواننده پیچ رادیوهای خود را گردانده و به ایستگاه اول یعنی ایستگاهی که نمایشنامه رادیویی جنگ دنیاها از آن پخش می شد بردند. از آنجا که حدود ۵ دقیقه از شروع این نمایشنامه گذشته بود این دسته از شنوندگان موفق نشدند اطلاعیه ای را که در آغاز این نمایشنامه پخش شده بود بشنوند. از این رو اصلاً تصور نمی کردند که آنچه از رادیو پخش می شد یک نمایشنامه رادیویی است.
پس از آنکه گوینده برنامه را اعلام کرد پیش بینی هوا به اطلاع شنوندگان رسید. سپس گوینده گفت که این برنامه هم اکنون به طور زنده از یکی از هتل های نیویورک پخش می شود. لحظه ای بعد موسیقی ملایمی که از یکی از هتل های نیویورک پخش می شد به گوش شنوندگان رسید. اما دیری نپایید که این موسیقی قطع شد و گوینده با صدایی که از شدت اضطراب می لرزید اطلاعیه ای دربارهٔ حمله ساکنان کره مریخ به زمین و فرود آن ها در ایالت نیوجرزی آمریکا قرائت کرد. بقیه برنامه به همین شیوه ادامه یافت و گزارش هایی از کاربرد گاز شیمیایی و نوعی نور بسیار داغ موسوم به اشعه سوزان (Heat-Ray) توسط مریخی ها، اعلام حکومت نظامی در ایالت نیوجرسی، نابودی نیروهای نظامی توسط ماشین های جنگی سه پای مریخی، توصیه های وزیر داخله به مردم، گزارش های زنده خیالی از حمله پنج ماشین مریخی به نیویورک و پخش گاز در آن و غیره ادامه یافت. سپس نمایشنامه قطع شده و گوینده رادیوی سی بی اس به شنوندگان اعلام کرد که دارند به یک نمایشنامه رادیویی گوش می دهند. در ادامه نمایشنامه با یک استاد نجوم مصاحبه می شود و در پایان مریخی ها گرفتار میکروب های بیماری زا شده و از بین می روند.
wiki: جاش فریدمن و دیوید کپ است. داستان این فیلم برگرفته از کتاب علمی-تخیلی جنگ دنیاها اثر هربرت جرج ولز، نویسنده بریتانیایی است. در این داستان بیگانگان از فضا به زمین حمله می کنند و هیچ مقاومتی کارساز نیست، جز باکتری های موجود در هوا.
۲۹ ژوئن ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-06-۲۹) (ایالات متحده)
ری فرریه که از همسرش جدا شده، با دو فرزندش راشل ۱۰ ساله و رابی ۱۷ساله در حومه نیویورک زندگی می کند. در یک شب طوفانی، او می بیند ماشین عجیبی که هزاران سال در دل خاک مدفون بوده، از زمین سر برمی آورد و سر راه خود مردمان را از هم متلاشی می کند.
ری خود و فرزندانش را از این بلا می رهاند و با خودرویی که از اثر آذرخش الکترومغناطیسی به دور مانده و هنوز حرکت می کند، از آنجا می گریزد. روز پس از آن، هنگامی که ری از خواب برمی خیزد، می بیند که لاشه یک هواپیمای جت ۷۴۷ بر روی خانه اش افتاده و آن را ویران کرده است. می پندارد که می تواند در خانه همسرش پناه گیرد. اما خانه را خالی می یابد چرا که همسرش به بوستون رفته است.
شب را در زیرزمین آن خانه با بچه هایش می گذارند. فردای آن روز از روزنامه نگاران می شنود که همه آن خرابکاری ها کار موجودات فرازمینی بوده و آذرخش الکترومغناطیسی ماشین های شگفت آنان را فعال کرده است.
۲۹ ژوئن ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-06-۲۹) (ایالات متحده)
ری فرریه که از همسرش جدا شده، با دو فرزندش راشل ۱۰ ساله و رابی ۱۷ساله در حومه نیویورک زندگی می کند. در یک شب طوفانی، او می بیند ماشین عجیبی که هزاران سال در دل خاک مدفون بوده، از زمین سر برمی آورد و سر راه خود مردمان را از هم متلاشی می کند.
ری خود و فرزندانش را از این بلا می رهاند و با خودرویی که از اثر آذرخش الکترومغناطیسی به دور مانده و هنوز حرکت می کند، از آنجا می گریزد. روز پس از آن، هنگامی که ری از خواب برمی خیزد، می بیند که لاشه یک هواپیمای جت ۷۴۷ بر روی خانه اش افتاده و آن را ویران کرده است. می پندارد که می تواند در خانه همسرش پناه گیرد. اما خانه را خالی می یابد چرا که همسرش به بوستون رفته است.
شب را در زیرزمین آن خانه با بچه هایش می گذارند. فردای آن روز از روزنامه نگاران می شنود که همه آن خرابکاری ها کار موجودات فرازمینی بوده و آذرخش الکترومغناطیسی ماشین های شگفت آنان را فعال کرده است.
wiki: جنگ دنیاها (فیلم ۲۰۰۵)