کلمه جو
صفحه اصلی

ناتوان کردن

فارسی به انگلیسی

debilitate, disable, impoverish, incapacitate, prostrate, weaken

فارسی به عربی

ابطل , ثرید

مترادف و متضاد

invalidate (فعل)
باطل کردن، ناتوان کردن، علیل کردن

disable (فعل)
عیب دار کردن، عاجز کردن، ناتوان کردن، از کار انداختن، ناتوان ساختن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن

debilitate (فعل)
تضعیف کردن، ناتوان کردن، ضعیف کردن

invalid (فعل)
باطل کردن، ناتوان کردن، علیل کردن

enervate (فعل)
بی اثر کردن، ناتوان کردن، سست کردن، بی رگ کردن، بی حال کردن، جسما ضعیف کردن

gruel (فعل)
ناتوان کردن


کلمات دیگر: