کلمه جو
صفحه اصلی

ناچیزی

فارسی به انگلیسی

faintness, indifference, insensibility, insignificance, insignificancy, littleness, meagerness, pettiness, poverty, slightness, slimness, smallness

فارسی به عربی

تفاهة

مترادف و متضاد

triviality (اسم)
بی موردی، ابتذال، پیش پا افتادگی، بی اهمیتی، ناچیزی

insignificance (اسم)
کمی، بی اهمیتی، بی معنی گری، ناچیزی، ناقابلی

paltriness (اسم)
اشغال، حقارت، ناچیزی

insignificancy (اسم)
کمی، بی اهمیتی، بی معنی گری، ناچیزی، ناقابلی

negligibility (اسم)
ناچیزی

فرهنگ فارسی

۱ - معدوم بودن عدم . ۲ - بی قدری بی ارجی . ۳ - خردی کوچکی . ۴ - فقر ناداری . ۵ - نابودی نیست شدن .

لغت نامه دهخدا

ناچیزی. ( حامص مرکب ) خردی. کوچکی. || بی قدری. بی مقداری. ( ناظم الاطباء ). || فقر. ناداری. بینوائی. بی چیزی. || نابودی. نیستی. ( ناظم الاطباء ). هلاک.

فرهنگ عمید

۱. ناچیز بودن، کوچکی.
۲. بی ارجی، بی قدری.


کلمات دیگر: