مترادف ماندنی : پایدار، جاوید، مانا، بادوام، دیرپا، فراموش نشدنی، به یادماندنی، مقیم، ساکن
ماندنی
مترادف ماندنی : پایدار، جاوید، مانا، بادوام، دیرپا، فراموش نشدنی، به یادماندنی، مقیم، ساکن
فارسی به انگلیسی
permanent, resident, that can keep (as food)
durable, enduring, lasting, permanent
فارسی به عربی
ثابت , دائم , دیمومة
مترادف و متضاد
پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی
پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده
معین، مقرر، ثابت، پا بر جا، جایگیر، مقطوع، ماندنی
ماندنی، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی، زیست پذیر، زنده ماندنی
پایدار، جاوید، مانا
بادوام، دیرپا
فراموشنشدنی، بهیادماندنی
مقیم، ساکن
۱. پایدار، جاوید، مانا
۲. بادوام، دیرپا
۳. فراموشنشدنی، بهیادماندنی
۴. مقیم، ساکن
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- کسی که زنده خواهد ماند ( مثلا مریضی که قبلا امیدی ببقای او نمانده بود و اکنون شفایافته ) . ۲- قابل دوام . ۳- مقیم ماندگار مقابل رفتنی .
فرهنگ معین
(دَ ) (ص لیا. ) ۱ - کسی که زنده خواهد ماند. ۲ - قابل دوام . ۳ - مقیم ، ماندگار.
لغت نامه دهخدا
ماندنی. [ دَ ] ( ص لیاقت ) باقی و پایدار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || که زنده خواهد ماند. که استعداد و قدرت حیات و زندگی در او وجود دارد. که زندگی خواهد کرد و از خطر مرگ رهایی یافته است. || قابل دوام. که استحکام و پایداری دارد. || مقیم. ماندگار. مقابل رفتنی.
فرهنگ عمید
۱. دارای نیت ماندن در جایی: میهمان ها امشب ماندنی هستند.
۲. ماندگار: خاطرۀ ماندنی.
۳. [مجاز] قابل زنده ماندن.
۲. ماندگار: خاطرۀ ماندنی.
۳. [مجاز] قابل زنده ماندن.
دانشنامه عمومی
ماندنی، روستایی از توابع بخش تشان شهرستان بهبهان در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان تشان شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۶ نفر (۲۳خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان تشان شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۰۶ نفر (۲۳خانوار) بوده است.
wiki: ماندنی
واژه نامه بختیاریکا
مندِنی
کلمات دیگر: