betray, double-cross
نارو زدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
( نارو زدن (در بازی ) ) خطا
مترادف و متضاد
لکه دار کردن، ناپاک کردن، بهم خوردن، نارو زدن، گیر کردن، گوریده کردن، چرک شدن
دورویی کردن، نارو زدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ناجوانمردانه رفتارکردن باشد کردن حقه زدن بدوست و آشنا : [ چون فهمید باو ناروزده اند بسیار عصبانی شد ]
لغت نامه دهخدا
نارو زدن. [ رَ / رُو زَ دَ ] ( مص مرکب ) نارفاقتی کردن. شرط رفاقت به جای نیاوردن. خیانت ورزیدن. تقلب کردن. فریب دادن.
- نارو زدن به کسی ؛ به او خیانت کردن.
- نارو زدن به کسی ؛ به او خیانت کردن.
پیشنهاد کاربران
Hit someone below the belt
کلمات دیگر: