کلمه جو
صفحه اصلی

ماندگار


مترادف ماندگار : ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی

متضاد ماندگار : رفتنی

فارسی به انگلیسی

abiding, resident, lasting, permanent, persistent


abiding, resident, lasting, permanent, persistent, staying

permanent, staying


فارسی به عربی

جوهری , دائم

فرهنگ اسم ها

اسم: ماندگار (دختر) (فارسی) (تلفظ: mānd(e)gār) (فارسی: ماندگار) (انگلیسی: mandgar)
معنی: کسی که در جایی اقامت طولانی داشته باشد، کسی که در جایی اقامت ( دایمی و طولانی ) کند، پایدار، با دوام، ماندنی، [در فرهنگ معین آمده: گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفأل به ادامه زندگی او ) ]

(تلفظ: mānd(e)) کسی که در جایی اقامت (دایمی و طولانی) کند، پایدار ، با دوام ، ماندنی . ]در فرهنگ معین آمده : گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده‌اند (برای تفأل به ادامه زندگی او)[ .


مترادف و متضاد

اسم ≠ رفتنی


ساکن، مقیم


پایدار، جاوید، مانا، ماندنی


constant (صفت)
پایدار، وفادار، دائمی، ثابت، استوار، ثابت قدم، باثبات، ماندگار

persistent (صفت)
پایا، مزمن، مصر، ماندگار، مداوم، لجوج، سمج، مقاوم، ایستادگی کننده

continuous (صفت)
متوالی، پیوسته، ماندگار، مداوم

indissoluble (صفت)
پایدار، تجزیه ناپذیر، ماندگار، غیر قابل حل، حل نشدنی، اب نشدنی، ناگداز، بهم نخوردنی، منحل نشدنی

perdurable (صفت)
پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی

indelible (صفت)
ثابت، ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی

immanent (صفت)
اصلی، ماندگار، در همه جا حاضر، دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهان

ineffaceable (صفت)
ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی

۱. ساکن، مقیم
۲. پایدار، جاوید، مانا، ماندنی ≠ رفتنی


فرهنگ فارسی

ماندنی، پایدار
( صفت ) . ۱- کسی که در جایی اقامت ( دایمی یا طولانی ) کند . ۲- پایدار ماندنی . ۳- گاه این کلمه را بفرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفال بادام. زندگی او ) .
پایدار بادوام

ویژگی آن دسته از فراورده‌های غذایی که نسبت به انواع معمولی خود عمر طولانی‌تری داشته باشند


فرهنگ معین

(دِ ) (ص فا. ) ۱ - کسی که در جایی اقامت (دایم یا طولانی ) کند. ۲ - پایدار، ماندنی .

لغت نامه دهخدا

ماندگار. [ دْ / دَ / دِ ] ( نف مرکب ) کسی که در جایی اقامت ( دایمی یا طولانی ) کند. پایدار. بادوام. آنکه بماند. ماندنی. مقابل رفتنی. آنکه آهنگ ماندن کرده است ؛ مهمانها ماندگار نیستند ( برای شب یا روز نمی مانند ). این نوکر ماندگار نیست. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || گاه این کلمه را به فرزندی دهند که برادر و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفأل به ادامه زندگی او ). ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

ماندنی، پایدار، آنچه پیوسته بر یک حال بماند و تغییر نکند.

دانشنامه عمومی

ماندگار (آلبوم). ماندگار نام یک آلبوم موسیقی اثر ناصر عبداللهی، هنرمند ایرانی است که در سبک پاپ تهیه شده و دارای ۱۰ آهنگ است.

ماندگار (ابهام زدایی). ماندگار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ماندگار (آلبوم)
ماندگار (روزنامه)
ماندگار (مجموعه تلویزیونی)

ماندگار (روزنامه). ماندگار روزنامهٔ چاپ افغانستان است، با تیراژ ۵٬۰۰۰ نسخه در روز که در کابل و دگر شهرهای بزرگ افغانستان بخش می شود.
وبگاه رسمی روزنامه

ماندگار (مجموعه تلویزیونی). ماندگار عنوان یک مجموعهٔ تلویزیونی ساخت کشور ترکیه است. دوبله فارسی این سریال در 207 قسمت از شبکه های جم پخش شده است.
یک ملودرام از عشق مثلثی است.

فرهنگستان زبان و ادب

{long life} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی آن دسته از فراورده های غذایی که نسبت به انواع معمولی خود عمر طولانی تری داشته باشند

واژه نامه بختیاریکا

ممیر ( ممیرا )

جدول کلمات

مانی

پیشنهاد کاربران

enduring

انسانی ماندگار نیست یعنی چه

دیرپا

پایا ، ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی

انسانی پایدار وماندگار نیست یعنی چه

Lasting

چیزی که باقی می ماند . یادگار


کلمات دیگر: