ناشمرده
فارسی به انگلیسی
indistinct, uncounted or countless
uncounted
فارسی به عربی
لامفصلی
مترادف و متضاد
بی شمار، ناشمرده
تیره، نامعلوم، ناشمرده، درهم، اهسته، معلق، ناشنوا، غیر روشن
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - شمرده نشده .۲ - بی حساب نامعدود مقابل شمرده .
لغت نامه دهخدا
ناشمرده.[ ش ِ / ش ُ م ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) شمرده ناشده. بی حساب. نامعدود. که نتوان شمرد از بسیاری :
همان کنجد ناشمرده فشاند
کزین بیش خواهم سپه بر تو راند.
منزل ناشمرده باید شد.
همان کنجد ناشمرده فشاند
کزین بیش خواهم سپه بر تو راند.
نظامی.
مشمر گام گام همچو زنان منزل ناشمرده باید شد.
عطار.
کلمات دیگر: