کلمه جو
صفحه اصلی

نامرتب


مترادف نامرتب : آشفته، بی نظم، پراکنده، شلخته، شوریده، مختل، نابسامان، ناجور، ناساز، نامنظم

متضاد نامرتب : آشفته، بسامان، مرتب

برابر پارسی : پراکنده، پساپیش، نا به سامان، نابسامان

فارسی به انگلیسی

amorphous, casual, disorderly, erratic, grubby, irregular, messy, rambunctious, slatternly, sloven, unkempt, unsettled, untidy, upside down, mussy

amorphous, casual, disorderly, erratic, grubby, irregular, messy, rambunctious, slatternly, sloven, unkempt, unsettled, untidy, upside down


فارسی به عربی

بشکل متخلف , غير مرتب , مشعث , مهمل


بشکل متخلف , غیر مرتب , مشعث , مهمل
شاذ

مترادف و متضاد

آشفته، بی‌نظم، پراکنده، شلخته، شوریده، مختل، نابسامان، ناجور، ناساز، نامنظم ≠ آشفته، بسامان، مرتب


disordered (صفت)
بی نظم، بی ترتیب، اشفته، نا مرتب، نامنظم، مختل شده

irregular (صفت)
غیر عادی، بی ترتیب، خلاف قاعده، غیر معمولی، بی قاعده، نا مرتب، بی رویه

disheveled (صفت)
ژولیده، اشفته، پریشان، نا مرتب

sloppy (صفت)
کثیف، شلخته، درهم و برهم، نا مرتب

untidy (صفت)
درهم و برهم، نا مرتب

unequal (صفت)
نا مرتب، نابرابر، نامساوی، غیر متعادل، غیر مساوی

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که دارای نظم وترتیب نیست نامنظم مقابل مرتب .

لغت نامه دهخدا

نامرتب. [ م ُ رَت ْ ت َ ] ( ص مرکب ) بی نظم و ترتیب. نامنظم. نامدون.

فرهنگ فارسی ساره

پساپیش، نا به سامان


واژه نامه بختیاریکا

جِتِنیدِه؛ قَو قَو
پیشکِنیدِه؛ کَمبیلی؛ جند بالا قاش

پیشنهاد کاربران

مشوش

نامرتب


کلمات دیگر: