کلمه جو
صفحه اصلی

ناراضی


مترادف ناراضی : رنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا

متضاد ناراضی : راضی

برابر پارسی : ناخرسند، ناخشنود

فارسی به انگلیسی

dissatisfied, displeased, discontented, disaffected, malcontent, restless


dissatisfied, discontent, displeased, sorehead, discontent(ed), dissatisfied, malcontent, disaffected, discontented, restless

فارسی به عربی

مشاکس , مضجر


مشاکس , مضجر
( ناراضی(درامورسیاسی ) ) منشق

مترادف و متضاد

رنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا ≠ راضی


peevish (صفت)
کج خلق، تند مزاج، زود رنج، ناراضی

tedious (صفت)
کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی

malcontent (صفت)
سرکش، یاغی، متمرد، ناراضی، اماده شورش

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه راضی نیست ناخشنود مقابل راضی .

فرهنگ معین

[ فا - ع . ] (ص . ) آن که راضی نیست ، ناخشنود. مق راضی .

لغت نامه دهخدا

ناراضی. ( ص مرکب ) ناخشنود. آنکه خرسندی و خوشدلی و قناعت ندارد. ( ناظم الاطباء ). که راضی نیست.که رضایت ندارد.ناخرسند. غیرقانع. مقابل راضی. رجوع به راضی شود.

فرهنگ فارسی ساره

ناخشنود


واژه نامه بختیاریکا

قُتنا

پیشنهاد کاربران

ناراضی: کسی که راضـــــــــی نیست

Reluctant

Not satisfied

معترض، مخالف

اگه از اینا هم بگذارید ، بهتر میشه . ممنون.

کسی که از چیز ی راضی نیست .


کلمات دیگر: