dissatisfied, discontent, displeased, sorehead, discontent(ed), dissatisfied, malcontent, disaffected, discontented, restless
peevish (صفت)کج خلق، تند مزاج، زود رنج، ناراضیtedious (صفت)کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضیmalcontent (صفت)سرکش، یاغی، متمرد، ناراضی، اماده شورش
ناراضی. ( ص مرکب ) ناخشنود. آنکه خرسندی و خوشدلی و قناعت ندارد. ( ناظم الاطباء ). که راضی نیست.که رضایت ندارد.ناخرسند. غیرقانع. مقابل راضی. رجوع به راضی شود.