ناله کردن
فارسی به انگلیسی
moan, whimper, whine
فارسی به عربی
آهة , ثغاء , عویل
مترادف و متضاد
بع بع کردن، ناله کردن، صدای بزغاله کردن
زوزه کشیدن، ناله کردن، نالیدن، ناله و شکایت کردن، با صدا حرکت کردن، زار زار گریه کردن، شیون و جیغ و داد کردن
ناله کردن، صاف کردن، با سنگ تیز کردن
ناله کردن، ماتم گرفتن، شیون کردن
ناله کردن، نالیدن
ناله کردن، نالیدن، ناله و شکایت کردن، با صدا حرکت کردن، با ناله گفتن
ناله کردن، نق زدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - نالیدن .۲ - با آه وزاری التماس و دعاکردن تضرع کردن : ناله ای کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بدمارا مکوب . ۳ - شکایت کردن گله کردن : حافظ . از فقر مکن ناله که گرشعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی . ( حافظ .۳۲۱ )
لغت نامه دهخدا
ناله کردن. [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نالیدن. زاریدن. گریه کردن. گریستن. ( از ناظم الاطباء ). نالیدن. فغان برداشتن. آه و افغان کردن. رجوع به ناله شود. || تضرع کردن. به آه و زاری التماس و دعا کردن :
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب.
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
چو بینی ز خود بینواتر کسی.
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی.
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب.
مولوی.
- ناله کردن از... ؛ شکایت کردن. شکوه کردن. گلایه. گله کردن. اشتکاء : همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
سعدی.
مکن ناله از بینوائی بسی چو بینی ز خود بینواتر کسی.
سعدی.
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی.
حافظ.
رجوع به نالیدن شود.واژه نامه بختیاریکا
گرمنیدِن؛ قمنیدن؛ هِپِنیدِن
کلمات دیگر: