کلمه جو
صفحه اصلی

ناصاف


مترادف ناصاف : زبر، غیرشفاف، کج، ناراست، نامسطح، ناهموار

متضاد ناصاف : مسطح، هموار

فارسی به انگلیسی

bent, bulgy, bumpy, irregular, jagged, jaggy, muddy, rough, uneven, wavy, impure

uneven, impure


bent, bulgy, bumpy, irregular, jagged, jaggy, muddy, rough, uneven, wavy


فارسی به عربی

خشن , غیر مستوی , متکتل

مترادف و متضاد

uneven (صفت)
نامساعد، نا هموار، ناصاف، ناجور

lumpy (صفت)
ناهنجار، قلنبه، سنگین، ناصاف، موج دار

streaky (صفت)
خط دار، ناصاف، قابل تغییر، رگه دار، دارای اخلاق و خصوصیات فردی

ragged (صفت)
کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده

coarse-grained (صفت)
درشت، زبر، دارای دانه خشن، ناصاف

impure (صفت)
کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص

snaggy (صفت)
بر امده، ناصاف

زبر، غیرشفاف، کج، ناراست، نامسطح، ناهموار ≠ مسطح، هموار


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - تصفیه نشده کدر. ۲ - چرکین ناپاک .۳ - ناهموار.

فرهنگ معین

[ ع - فا. ] (ص . )۱ - کدر، تصفیه نشده . ۲ - ناهموار. ۳ - چرکین ، ناپاک .

لغت نامه دهخدا

ناصاف. ( ص مرکب ) آنچه صاف نباشد. ( از آنندراج ). کدر. ( ناظم الاطباء ). غیرزلال. تصفیه ناشده. آلوده.
- آب ناصاف ؛ آب آلوده. آب تصفیه نشده. آب غیرزلال.
|| ناهموار. ( ناظم الاطباء ). ناراست. غیرمستقیم. که صاف و یکنواخت نیست. || آنچه پاک نباشد. ( از آنندراج ). چرکین. ( ناظم الاطباء ). ناپاک.

فرهنگ عمید

۱. ناهموار.
۲. کدر، چرکین.

واژه نامه بختیاریکا

خل رو؛ دِرب

پیشنهاد کاربران

چروکیده

موج دار. . . . چروک. . . کج. . . . مووج. . . .


کلمات دیگر: