نازک نارنجی
فارسی به انگلیسی
hard to please, fastidious
dainty, effeminate, fastidious, soft, squeamish, tenderfoot, touchy
فارسی به عربی
حساس
مترادف و متضاد
حساس، تند مزاج، زود رنج، نازک نارنجی، دل نازک
سخت گیر، بی میل، باحیا، نازک نارنجی، استفراغی
حساس، نازک نارنجی، دارای پوست نازک، پوست نازک
فرهنگ فارسی
(صفت ) آنکه نتواند دربرابر مشقات جسمانی و روحانی یاسخنان تلخ و ناروا مقاومت کند زودرنج .
فرهنگ معین
( ~ . رِ ) (ص مر. ) (عا. ) کسی که تحمل سختی ها را ندارد، زودرنج .
لغت نامه دهخدا
نازک نارنجی. [ زُ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) در تداول ، که به هر ناملایمی برنجد. نازپرورده ای که تحمل اندک دشواری نیارد کردن. زودرنج. که تاب اندک سختی ندارد. نازپرورده.
پیشنهاد کاربران
کسی که نمیتونه مشکلات رو تحمل کنه
Snowflake
کم تحمل ، نازک دل ، شیشه دل ، نازک طبع ، نازک مزاج ، زودرنج
صفت مرکب ، به معنی شکننده و پر ادا که در میان عوام رایج شد. . . گویا از نام شیرینی ترد و شکننده گرفته شده که با طعم پرتقال حدود چند دهه پیش از انقلاب به بازار آمد و میان مردم باب شد. . . بعضی معتقداند از لفظ نازک و زودرنج آمده که بر اثر تکرار به "نازک نارنج" تبدیل شده!
زود رنج
تیتیش مامانی
I'm not thin - skinned
من نازک نارنجی نیستم
من نازک نارنجی نیستم
: [ اصطلاح در تداول عامه ]ظریف و نازک ، زود رنج و بی تحمل
( ( سهراب به دست های آرزو نگاه کرد و سر تکان داد بعد گفت "چه دست های قشنگی " آرزو دلخور شد ". مسخره می کنی ؟" سهراب هول شد. "مسخره ؟ اصلا . نازک نارنجی نیستند . دست های نازک نارنجی دوست ندارم . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 139. ) )
( ( سهراب به دست های آرزو نگاه کرد و سر تکان داد بعد گفت "چه دست های قشنگی " آرزو دلخور شد ". مسخره می کنی ؟" سهراب هول شد. "مسخره ؟ اصلا . نازک نارنجی نیستند . دست های نازک نارنجی دوست ندارم . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 139. ) )
کلمات دیگر: