ناز کشیدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
ناز کشیدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - تحمل نازکردن .۲ - قبول تقاضاهای کسی انجام دادن تمنیات کسی .
فرهنگ معین
(کِ دَ ) (مص ل . ) ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن .
لغت نامه دهخدا
ناز کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نازبردن. تحمل ناز کردن. رجوع به ناز شود :
مستان کشند ناز زن قحبه
نی مردمان عاقل هشیارش.
از عشق من و ناز خود آگاه نئی نوز.
بباید ناز معشوقان کشیدن.
ور ناز کسی کشیم باری نازت.
بارت ببرم که نازپروردی.
ور ناز همی کشی هم از ساغر کش.
گر یار اهل است کار سهل است.
ازبهر تو می کشیم ناز همه کس.
نمی کنند دو بدمست احتراز از هم.
مستان کشند ناز زن قحبه
نی مردمان عاقل هشیارش.
ناصرخسرو.
چندین غم تو خوردم و ناز تو کشیدم از عشق من و ناز خود آگاه نئی نوز.
سوزنی.
به جور از نیکوان نتوان بریدن بباید ناز معشوقان کشیدن.
نظامی.
گر جور کسی بریم باری جورت ور ناز کسی کشیم باری نازت.
سعدی.
نازت بکشم که نازک اندامی بارت ببرم که نازپروردی.
سعدی.
گر جور همی بری هم از ساغر برور ناز همی کشی هم از ساغر کش.
رفیع لنبانی.
گر ناز کشی ز یار سهل است گر یار اهل است کار سهل است.
اوحدی کازرونی.
چون دشمن و دوست مظهر ذات تواندازبهر تو می کشیم ناز همه کس.
اسدکاشی.
دو چشم مست تو خوش می کشند ناز از هم نمی کنند دو بدمست احتراز از هم.
صبوحی.
واژه نامه بختیاریکا
کشیدِن
کلمات دیگر: