ناخوانده
فارسی به انگلیسی
intrusive, unasked, unbidden, uninvited
فارسی به عربی
( ناخوانده(وارد شونده ) ) تدخلی
مترادف و متضاد
خرد کننده، ناخوانده
فضول، ناخوانده، سرزده، فضولانه، بزور داخل شونده، فرو رونده
ناخوانده، دعوت نشده
ناخوانده، غیر ضروری، نامطلوب، ناخواسته
زننده، ترسناک، شوم، نفرت انگیز، عبوس، ناخوانده، مهیب، نامطبوع، دافع، بد قیافه، نهی کننده
فرهنگ فارسی
خوانده نشده، طفیلی، کسی که بی دعوت به مهمانی برود
۱- ( صفت ) نخوانده قرائت نکرده : سربه پیش افکنده بینم قاصدر نجانده را ظاهرا آورده واپس نامه ناخوانده را. ( محمداشرف لغ. ) ۲- بی سواددرس نخوانده . ۳ - دعوت نشده : چو اندرباغ تو بلبل بدیدار هزار آید ترامهمان ناخوانده بر وزی صد هزار آید. ( فرخی )
۱- ( صفت ) نخوانده قرائت نکرده : سربه پیش افکنده بینم قاصدر نجانده را ظاهرا آورده واپس نامه ناخوانده را. ( محمداشرف لغ. ) ۲- بی سواددرس نخوانده . ۳ - دعوت نشده : چو اندرباغ تو بلبل بدیدار هزار آید ترامهمان ناخوانده بر وزی صد هزار آید. ( فرخی )
فرهنگ معین
(خا د ) (ص مف . ) ۱ - بی سواد، درس نخوانده . ۲ - دعوت نشده .
لغت نامه دهخدا
ناخوانده. [ خوا / خا دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ، ق مرکب ) نخوانده. قرائت نکرده. خوانده نشده :
بسی نیز تاریخ ها داشتم
یکی حرف ناخوانده نگذاشتم.
وزو یک حرف را ناخوانده نگذاشت.
ظاهراً آورده واپس نامه ناخوانده را.
نامه ناخوانده هنوز، ازعقبش یار آید.
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار هزار آید
ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید.
قمرچهرگانی مقوس حواجب.
چو تندرستی تیمار دارد از بیمار.
که بادات مهمان ناخوانده جفت.
به ناخوانده مهمان بر از ما درود.
همچون خیال دلبران ناخوانده مهمان آیدت.
که او ناخوانده هر جانب روان است.
گه از لوح ناخوانده عبرت پذیر
گه از صحف پیشینیان درس گیر.
ناخوانده بخانه خدا نتوان رفت .
بسی نیز تاریخ ها داشتم
یکی حرف ناخوانده نگذاشتم.
نظامی.
سه جا بوسید و مهر نامه برداشت وزو یک حرف را ناخوانده نگذاشت.
نظامی.
سر به پیش افکنده بینم قاصد رنجانده راظاهراً آورده واپس نامه ناخوانده را.
محمد اشرف.
خرم آن دم که ز در نامه دلدار آیدنامه ناخوانده هنوز، ازعقبش یار آید.
؟
|| بی سواد. بی دانش. بی علم. آنکه دانای بر خواندن خط نباشد. ( ناظم الاطباء ). درس نخوانده. بی سواد. ( فرهنگ نظام ). || دعوت نشده. ناطلبیده. ( ناظم الاطباء ). نطلبیده. بی وعده رفته. ( فرهنگ نظام ). غیرمدعو. بدون دعوت. بی وعده : چو اندر باغ تو بلبل به دیدار هزار آید
ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید.
فرخی.
مرا گفت مهمان ناخوانده خواهی قمرچهرگانی مقوس حواجب.
امیر معزی یا برهانی
مثل زنند که آید طبیب ناخوانده چو تندرستی تیمار دارد از بیمار.
ابوحنیفه اسکافی.
به سیمین ستون در خم آورد و گفت که بادات مهمان ناخوانده جفت.
اسدی.
چو دانی که آمد به مهمان فرودبه ناخوانده مهمان بر از ما درود.
نظامی.
چون رطلها رانی گران خیل نشاط از هر کران همچون خیال دلبران ناخوانده مهمان آیدت.
خاقانی.
چنین آب روان بی قدر از آن است که او ناخوانده هر جانب روان است.
وحشی.
- لوح ناخوانده ؛ صفحه خوانده نشده. کتاب ناخوانده : گه از لوح ناخوانده عبرت پذیر
گه از صحف پیشینیان درس گیر.
نظامی.
- امثال :ناخوانده بخانه خدا نتوان رفت .
فرهنگ عمید
۱. کسی که بی دعوت به مهمانی برود، خوانده نشده، طفیلی.
۲. [قدیمی] کسی که درس نخوانده باشد، بی سواد.
۲. [قدیمی] کسی که درس نخوانده باشد، بی سواد.
دانشنامه عمومی
ناخوانده (به انگلیسی: uninvited) نام سریال چهار قسمتی انگلیسی در ژانر تخیلی، ترسناک و مرموز است که در سال ۱۹۹۷ با بازیگری داگلاس هاج، لسلی گرنتام،سیلوسترا لو توزل و لایا ویلیامز ساخته شد.
داستان سریال در مورد یک عکاس خبرنگار به نام استیو بلیک است که به چشم می بیند رئیس نیروی هسته ای انگلستان در تصادف مخوف ماشین کشته می شود اما روز بعد او را زنده و سالم می بیند.این حادثه استیو را تحریک می کند تا به شکل جدی تحقیق کند اما هر چه بیشتر جستجو می کند به نتیجه ای وحشتناکی دست می یابد و ان این است که به زودی همه انسانها به شکل غریبی منقرض می شوند.
داستان سریال در مورد یک عکاس خبرنگار به نام استیو بلیک است که به چشم می بیند رئیس نیروی هسته ای انگلستان در تصادف مخوف ماشین کشته می شود اما روز بعد او را زنده و سالم می بیند.این حادثه استیو را تحریک می کند تا به شکل جدی تحقیق کند اما هر چه بیشتر جستجو می کند به نتیجه ای وحشتناکی دست می یابد و ان این است که به زودی همه انسانها به شکل غریبی منقرض می شوند.
wiki: ناخوانده
کلمات دیگر: