کلمه جو
صفحه اصلی

ناخالص


مترادف ناخالص : آمیخته، غش دار، ناسره

متضاد ناخالص : خالص

برابر پارسی : ناک | ناپالوده

فارسی به انگلیسی

gross, impure, mixed

فارسی به عربی

مجموع اجمالی
( ناخالص (سود ناخالص ) ) إِجْمالی

مجموع اجمالي


مترادف و متضاد

gross weight (اسم)
ناخالص

impure (صفت)
کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص

آمیخته، غش‌دار، ناسره ≠ خالص


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که خالص نباشد مغشوش مقابل خالص

فرهنگ معین

(ل ) [ فا - ع . ] (ص . ) آن چه که خالص نباشد، مغشوش . مق خالص .

لغت نامه دهخدا

ناخالص. [ ل ِ ]( ص مرکب ) غیرخالص. مقابل خالص. رجوع به خالص شود.

دانشنامه آزاد فارسی

ناخالص (heterozygous)
در جانداران، داشتن دو الل (دگره) متفاوت یک صفت. به عکس، در جانداران خالص (هوموزیگوس)، هر دو کروموزوم یک نوع الل دارند. در جمعیتی که در آن برون زادگیری صورت گرفته است، هر فرد عموماً برای برخی ژن ها ناخالص و برای بقیه خالص خواهد بود. مثلاً در انسان الل های رنگ چشم آبی و قهوه ای وجود دارد، ولی الل رنگ چشم آبی در مقابل الل بارز رنگ قهوه ای چشم مغلوب است. فرد دارای چشمان آبی از نظر این صفت خالص است، ولی افراد با چشمان قهوه ای ممکن است خالص یا ناخالص باشند.


کلمات دیگر: