کلمه جو
صفحه اصلی

ناجور کردن

فارسی به انگلیسی

misfit, unfit

مترادف و متضاد

disharmonize (فعل)
ناجور کردن، ناموزون کردن، ناموزون شدن

indispose (فعل)
ناجور کردن، بی میل کردن، نامناسب کردن، مریض کردن، بیمار ساختن، اماده ساختن


کلمات دیگر: